یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند ... .
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!!
درختان خشک و عریان بودند ، آسمان ابری ، شاید هم صاف و بی ابر بود.وقتی در دومین ماه فصل سرد سال به هم ملحق شدیم و کتاب عشق پرستاری را آغاز نمودیم ،با هم عهد بستیم که همچون درختان ، سبز شویم و در لباس سفید محبت ناجیان عشق باشیم و یه چیز دیگه:
ما پرستاریم و قراره با پرستاری زندگی کنیم و شاید پرستاری زندگیمون بشه و همه میدونن که پرستارها روح بزرگی دارن
پس بیاین...
اینجا وبلاگ دانشجویان پرستاری ورودی 91دانشگاه علوم پزشکی اراک ، دانشکده پرستاری و مامایی است.
امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد قبول بازدید کنندگان عزیز قرار بگیرد.
پرستاری اراک91 . پرستاری شازند 91 .پرستاری اراک 91.پرستاری شازند91.پرستاری اراک-91